برنگردد روی ما جز سوی یار/ در هوای دوستان دیوانه ایم
.
.
.
وقتی تو هستی تمامی جهان با تو است، و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است
.
.
.
تو به نقش قهوه اعتقاد داری ، به پیش بینی ، به بازی های بزرگ و من فقط به چشمهایت . . .
.
.
.
برای دوست داشتنت
از من دلیل می خواهند ، نازنین … !
چشمانت را قرض می دهی !؟
.
.
.
با چرخش روزگار هم درگیرم
انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم
یادت نرود!بدون تو می میرم . . .
از دورترین نقطه ی عشق ، دل به پرگار خدا می بندم ، شاید به تو رسیدن در یک شعاع زیاد هم محال نباشد .
.
.
.
می آیی عاشق میکنی ، محو میشوی تا فراموشت کنم ، دوباره می آیی تازه میکنی خاطرات را ، محو میشوی ، به راستی که سراب از تو با ثبات تر است .
.
.
.
با من ای دوست اگر خوب ، اگر بد باشی / تپش قلب من این است : تو باید باشی .
.
.
.
همیشه ابرهای واسه آدما گریه میکنن ولی آدما عاشق ستاره ها میشن ، یادت باشه چشمک ستاره ها گریه ی ابرها رو از یادت نبره !
.
.
.
چیزیم نیست ، خرد و خمیرم فقط همین / کم مانده است بی تو بمیرم ، فقط همین / از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز / در عمق چشم های تو گیرم ، فقط همین .
.
.
.
برایت آرزو میکنم بهترین هایی را که هیچ کس برایم آرزو نکرد .
.
.
.
تو را تا بی نهایت دوست دارم / تو را تا قلب دریا دوست دارم / اگر روزی نباشم در این دنیای خاکی / تو را در قلب خاک هم دوست دارم .
.
.
.
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است / بی تو از گردش ایام دلم بیزار است / بی تو ای مونس جان ، دل ز غمت می سوزد / دل افسرده ی من طالب یک دیدار است .
.
.
.
من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ، من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ، ما و تقدیر و زمان ، چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند .
.
.
.
باز یادت میکنم تا نگویی بی وفاست / از شما دورم ولی این دل همیشه با شماست .
حقایق گاهی وقتا توی شوخی پیدا میشه
خیلی احمقانه است اگر فکر میکنیم آدمها توی شوخیها دلشان نمی شکند . . .
.
.
.
تنها خداست که میداند (بهترین) در زندگی تو چگونه معنا می شود
من آن بهترین را برایت آرزو می کنم . . .
.
.
.
چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . .
.
.
.
سرزنشم مکن اگر از همه پا کشیده ام ، تبع لطیف آدمی ، با همه سر نمیکند . . .
.
.
.
پا میکشم از کوچه های همجواری / یعنی دگر اینجا ندارم اعتباری
با این همه دل به دستت می سپارم / شرمنده ام جز این ندارم یادگاری . . .
.
.
.
میگویند دل به دل راه دارد راست میگویند
دیگر نپرس چرا دوستت ندارم . . .
.
.
.
هرچه دلتنگی هست ، حرفهایی که گره در گره است
تو بیا تا به همان بوسه اول برود . . .
.
.
.
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم . . . ؟
.
.
.
اگرچه از تو دور هستم اما تو را در قلب خویش حس میکنم
حتی نزدیکتر از آن دو عاشقی که در آغوش هم هستند . . .
نه نیمه ی خالی لیوان را نگاه کن و نه به نیمه ی پُرش قانع باش
پس شیر آبی پیدا کن و لیوانت را لبریز از آب زلال عشق کن . . .
.
.
.
عمریست که با سادگی ام خو دارم / درویش صفت نغمه ی یا هو دارم
ای عشق بیا مشتری جانم باش / در سینه دلی به شرط چاقو دارم !
.
.
.
راضی ام حراج هر هفته ی بازار دلت من باشم . . .
.
.
.
چندیست ز یاران قدیمی خبری نیست
ازآن همه خوبی ومحبت اثری نیست
چشمم به در و گوش به گوشی و دلم تنگ
در کوچه تنهایی ما رهگذری نیست . . .
.
.
.
تو هم این روزها این شایعه را باور کردی که من بی تو می میرم؟!
.
.
.
رود اشکم که به دریاچه ی غم می ریزد
خوابم از حالت چشم تو به هم می ریزد . . .
یه تریلی بخرم تو شاگردم میشی!؟
فقط بخواب . منم به عشقت پشت تریلیم می نویسم
“بوق نزن سالار خوابه”
.
.
.
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است / بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان ، دل ز غمت می سوزد / دل افسرده ی من طالب یک دیدار است . . .
.
.
.
بایست و تماشا کن!
کسی را که برای ماندنت دست به دعا برداشته بود
امروز برای رفتنت نذر کرده است . . .
.
.
.
دقت کردین رو کیبردها ((I)) و ((U)) کنار هم هستند؟ به سلامتی سازنده !
.
.
.
لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند
محکمند …
خوش به حالشان که لنگه همند . . .
(حسین پناهی)
.
.
.
گفته بودی گنج در ویرانه هاست ، راست گفتی ، چون وجودت در دل ویران ماست . . .
.
.
.
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن است ، آرزو دارم در آن نزدیکی ها باشی . . .
.
.
.
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد / خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم / که دلم از دوری دوست شکایت دارد
دلامون بزرگه تنگش نکنیم ، زندگی آسونه سختش نکنیم ، رفاقت قشنگه ترکش نکنیم!
.
.
.
ساده بودم که تورا ساده تصور کردم / بعد لبخند تو با گریه تبسم کردم
آشنا با همه ی پنجره های شهرم / چون تورا پشت همین پنجره ها گم کردم
.
.
.
“به یاد” هم بودن ، قشنگترین هدیه ایست که نیاز به “با هم” بودن ندارد . . .
.
.
.
می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات ، اما باز کسی در دلم “تو” را صدا می زند . . .
.
نظرات شما عزیزان: